هادیشهر
کلیاتی در باره محال گرگر ، تاریخ و سرنوشتاین منطقه ، بزرگان ادیبان شاعران و کلاً در باره گذشته و حال و ...مطالب خواندنی گوناگون و متنوع...
نگارش در تاريخ سه شنبه 15 آذر 1390برچسب:محرم و سوگواری, توسط آراز
نگارش در تاريخ دو شنبه 14 آذر 1390برچسب:محرم و سوگواری, توسط آراز

عزاداری در لیوارجان

البته این خلاصه ای است از آن جــــریان عظیم ، و امیدوارم کسانی که اطلاعات بیشتری دارند و یا عکس هایی از این هیئت هادر اختیار دارند این جانب را یاری و مساعدت نمایند . جـــــادارد از بزرگان هیئت های یاد شده تا آنجا که حافظه ام یاری میکند نامی ببرم :

هیئت عزاداران عرب ، حاجی میر حسین مــــوسوی ، حاجی میر محمود موسوی ، حاجی میر علی اکبر ضیائی ، حاجی  محمود ودادی ، مرحوم احمد ودادی ، اسد مهدینژاد ، . وخیلی های دیگر که من فراموش کرده ام و امید راهنمایی از همشهریان دارم .

از سران هیئت عزاداران قره گوینک ، حاجی عبدالله  و حـــــــاجی احمد احمدزاده  و فرزندانش ، شیخ داداش عالمی ، مشهد ایمان باقری ، ملا آقا علی رنجبر ، کربلایی حیدر قلی صادقی ، صفر صفر زاده ، علی جسین فرحی ،محمد فرحی و داداش فرحی ،حسین بهلولی ،رســــــول اسکندری ، جلیل آهنگری ، رجب نوجوان ، حاجی حیدر شیاری ، حاجی بابا محرمی و ....می توان نام برد

این دو هیئت رقابت شدیدی در هرچه با شکوهتر کردن مراسم داشتند و تا مدتها مراسم تاسوعا و عاشورا را مشترکاً در اطراف مسجد جامع انجام میدادند ، و شبیه خوانها را در یکی از مساجد (عرب یا قره کوینک ) یا مسجد جامع ،با حضور هیئت داوران تعیین میکردند و هرکدام که بهتر مـــکالمه را می خواند اورا برای اجرای آن نقش انتخاب میکردند .

عزاداری در لیوارجان

از شبیه خانهایی که من بیاد دارم :

مرحومین حاجی محمود ودادی ، ملا آقاعلی رنجبر ، مشهدعـــــــــلی نهاوندی ، مشهدعلی پورشانقلی ، احمد ودادی ، فضل الله رشیدی ، شیخ داداش عالمی ، اسد مهدینژاد ،حاج علی خانمرادی ،اسد مهدینژاد ، احمد ویدادی، حیسن نهاوندی ، ....... که روحشان در جوار حق قرین رحمت حق تعالی باشد .

مراسم آن روزگاران بدون هر گونه ریا و خود نمایی بود و واقعاًرنگ و بوی عزاداری را داشت ، بطوری که ما ها در آن زمان و تا مدتها بعد از آن فکر میکردیم که این حادثه عظیم بتازگی اتفاق افتاده است.

امید که امروز نیز هیئت های مختلف از حواشی زیاد کم کرده و بیشتر به فلسفه عاشورا بپردازند وجوانان رابا  عمق مسئله عاشورا آشنا نمایند

از دیگر دسته جات نسبتاً قدیمی گرگر دسته قره داغیان مقیم هادیشهر میباشد که واقعاً هیئت  عزاداری این عزیزان نیز در نظم و ترتیب و شـــور و هیجان زبان زد خاص و عام است. این هیئت معمولاً در مسجد محل خود هر شب عزاداری میکنند و در عصر تاسوعا با ابهت تمام درحالی که به سینه و زانوی خود می زنند به میدان قیام می آیند و ساختی را به همراه دیگر همشهریان به عزاداری می پردازند . نقطه بسیار جالبی که در هیئت این عزیزان جلب توجه میکند سنه زنی کودکان کم سن وسال به همراه بزرگترها میباشد و بعلت شلوغی و ازدحام آن روزها عده ای از بزرگتر ها بعد از کودکان صف می ایستند . تا هم عزاداری بکنند و هم مواظب کودکان باشند . این عزاداران با وفای حسین (ع) و یارانش با همان نظمی که وارد میدان شده اند همانگونه نیز محل را با نظم و ترتیب ترک میکنند .این هیئت در موقع حرکت به طرف میدان قیام می گویند :

شاه حسین ، وای حسین ، حیدر آقا حیدر ، حیدر ، عباس ف عباس آق عباس....و بعد که بمیدان رسیدند بعد از چند دور یکجا جمع شده و بهمراه اهالی حاضر در صحنه به سینه زنی و نوحه خوانی می پردازند . لازم به یاد آوری است که مردم نیز هدایایی بعنوان قبولی نذر هایشان به اعضای هیئت میدهند

 این همشهریان فعال و زحمت کـــش موجب سربلندی ما میباشند و ما به همشهریان اینچنین مومن و متواضع افتخار میکنیم .

نگارش در تاريخ شنبه 12 آذر 1390برچسب:محرم و سوگواری, توسط آراز

امروزه با توسعه شهر و افزایش جمعیت ، هیئت های مختلفی در شهر بزرگ هادیشهر فعال هستند که یکی از قدیمی ترین آنها هیئت زنجیر زنان گرگر میباشد که پایه گزاران آن اکثراً قالی بافانی بودند که از مرند یا تبریزآمده و ساکن شده بودند و در اوایل هیئت توسط افراد با  شور و حالی  اداره می شد  و ابتکارات جالبی در ایام سوگواری از خود نشان میدادند

عکس جنبه تزئینی دارد

و بر رونق عزاداری می افزودند ، امــــروزه نیز این هیئت از نظم و اعتبار خاصی بر خوردار است ، گرچه از بنیان گزارانش افراد معدودی مانده اند . این هیئت همه ساله با صرف هزینه تقریباً هنگفتی از جاهای دیگر نوحه خوان برای ایام سوگواری می آورد .

 بنیان گزاران این هیئت اگر فراموش نکرده باشم : مرحوم صمد آقا شفق ، مرحوم حاجی حسین زنده دل ، محمد علی کاروانی و ...بودند که آقای محمدعلی کاروانی هنوز نوحه مخصوصش زینت بخش این هیئت میباشد:

آه ای شِبه رسول مدنی ، سوسوز اؤلدوردی سنی شمر دنی ، فاطمه گؤرسه بو نوعیده سنی ، نه دیئر ؟... دیئر ایوای ... حسین وای ... آقا وای ...

سَن اؤزون امداد قیل اسلامه یا صاحب زمان (2مرتبه ) قؤیما کفاری یتیشسین کامه یا صاحب زمان ......

آخدون عالمده نَدَن کوه و بیابانه فرات ، اؤلمادون قسمت حسینه دُنه سَن قانه فرات ، قان اؤلاسان ای فارت ! ایچمه دی سو ای فرات ، قان اولاسان ای فرات ( جندین بار تا پایان نوحه خوانی)...

مرحوم حاجی حسین زنده دل معرف به مشدی در اوج نوحه خوانی آقای کاروانی چنان سریع و محکم زنجیر میزد که وسط مسجد از حال میرفت و ....

البته دستجات و هیئتهای زیادی در قسمت شمالی هادیشهر وجود دارد که دوستان با اطلاعات کاملی که دارند خودشان زحمت نوشتنش را بدوش خواهند کشید

نگارش در تاريخ شنبه 12 آذر 1390برچسب:محرم و سوگواری, توسط آراز

شب تاسوعا 1389

این دو هیئت مکالمه ای را در حسینیه خود حفظ میکردندو در یک ساعت معین به طرف مسجد جامع که اطرافش پر بود از زن و بچه و پیر و جوان ، حرکت میکردند و هر کدام زودتر می رسید به داخل مســجد میرفت و در آنجا مراسم عزاداری را بجای می آورد و دسته دیگر به دور مســـجد می گشت و عزاداری و نوحه خوانی می نمود و بعد از اینکه هیئت اول بیرون می آمد و متفرق می شد هیئت دیگر وارد مسجد جامع مـــــــی شد و عزاداری و نو حه خوانی می نمودند  . این کار را در دونوبت عصر و شب تکرار میکردند که البته شبها شور و هیجان بیشتری داشت . این کار ادامه پیدا میکرد تا  روز تاسوعا .

مراسم عزاداری در روز تاسوعا و عاشــورای حسینی ، هیجان و جنب و  جوش بیشتری دارد و در این دو روز دسته جات و مردم ســـــــعی میکنند آنچه در توان دارند در راه سوگواری ابا عبدالله و یارانش با وفایش به انجام رسانند تا این عزاداری با شکوه و جلال هرچه تمام تر به پایان رسد و اجر بیشتری قسمت عزاداران گردد. به موضوع تاسوعا و عاشورا بعــداً بطور کامل خواهیم پرداخت .

دسته جات عزاداری برای هر روز نوحه هایی که حــالات و موقعیت های گوناگون امام (ع) و یارانش را از زمان ورودش به دشت کربلا در اذهـــــان مردم ترسیم میکند انتخاب می نمایند مثل روز تاسوعا که نوحه مخصوص حضرت ابوالفضل العباس (ع) و... در دستـــــــــــــــه جات زمزمه میکنند .

دسته دیگری که در عصر روز تاسوعا وصبح  عاشورا فعال مـــــــی شد ، سفید جامگان یا همان کفن پوشان بودند که لباس بلند ســفید کفن مانندی می پوشیدند و دستمال سفیدی نیز به سر می بستند و در عصر تاسوعا با شمشیر های چوبی و صبح روز عاشـــــــــورا با شمشیر های واقعی ، حیدر ، حیدر .. گویان عزاداری می کردند و در نهایت در عــــــالم خلصه مانندی می رفتند و در نهایت سرهای خود را گویا برای ثواب بیشتر با شمشیر می شــــــــــکافتند و لباسهای کفن مانند سفیدشان بخون سرشان آغشته میشد ، که خوشبختانه این رســـــم غلط به حکم رهبر فرزانه انقلاب برچیده شد .

+ نوشته شده در  چهارشنبه نهم آذر 1390ساعت 20:16  توسط گرگری  |  نظر بدهید

نگارش در تاريخ یک شنبه 6 آذر 1390برچسب:محرم و سوگواری, توسط آراز

در زمان کودکی ما دو هیئت بزرگ عزاداری در گرگر بود :

یکی از آنها دسته قره کوینک ( سیاه پیراهنان ) کــــه لباس سیاه بلندی می پوشیدند و دستمال سیاهی نیز به سر می بستند و پا بــــرهنه به عزاداری آقا و یارانش مشغول می شدند .

هیئت دیگر دسته عزاداری عرب ها بود که خودشان را به شکل عـــربها  در می آوردند  (این عمل امروز نیز کم و بیش وجود دارد ) پیراهن سیاه بلندی می پوشیدند و عبایی روی آن می انداختند و چارقدی مثل چپیه های جبهه به سر می انداختند و دورش را با چیز طناب مــــــــانندی که زیبایی خاصی داشت محکم می کردند در ست مانند عــــــــربها و نوحه هایشان هم بخصوص در روزها و شبهای تاسو عا و عاشورا رنگ و بوی عربی داشت . (بعلت اینکه در این دو روز "تاسوعا و عاشورا " حرکت دسته عربها بیشتر به دویدن شباهت داشت ، عوام بین خود می گفتند : " عربین دلی اؤلان گونودی" یعنی از شدت علاقه به شهدای کربلا حررکات دیوانه واری انجام میدادند ).

هئت دیگری را که در آن دوران وجود داشت و امروزه به برکت انقلاب جمع آوری شده "سفید جامگان " بودند . که اینها معمولاً روزهای تاسوعا و عاشورا در محلی دور از دید مردم  ، با شمشیر هایی که به همراه داشتند بعد یک عزاداری مهیج سر های خودشان را می شکافتند و پیراهن های سفیدشان با خونی که از سرشان سرازیر میشد . آغشته می گردید و گاهی صحنه های دلخراشی را به نمایش میگذاشتند . در عزاداری این هیئت دسته جمعی با صدای بلند  "حیدر ، حیدر " می گفتند ، و از طرف خیمه گاه و از شرق مسجد جامع وارد میدان می شدند و بعد از دور زدن مسجد جامع گویا خیلی قدیم ها هما قسمت جنوبی مسجد جامع سرهای خودرا می شکافتند ولی بعد ها که سخت گیری هایی از طرف حکومت (به حق) صورت گرفت در مکانهای دور از انظار و چند سالی هم هست که از برکت انقلاب اسلامی بکلی ممنوع  و جمع آوری گردیده است .

از بزرگان دسته قره کوینک تا آنجایی که من بیاد دارم مرحومان  شیخ داداش ، ملا آقا علی رنجبر ،کربلایی ایمان باقری ، حاجی بابا محرمی ، صفر صفرزاده ، حاج علی خانمرادی ، حاج میر محمود ودادی ، کربلای رسول اسکندری و پدرم الهقلی صادقی و مشهدی باقر رنجبر ......... و تنها زنجیر زن وسط دسته هم مرحوم جلیل آهنگری بود .

از بزرگان هئت عزاداران عرب هم : مرحومان حاج میر علی اکبر ضیائی گرگری، حاج میر حسین موسوی ، حاج میر محمود موسوی ، حاج میر مرتضی صدر موسوی ، نادری ها ، حاج میر ابراهیم موسوی و حاج میر حسن موسوی ،حاج آقا فتاح فرزین و ... بودند که حاجا آقا فرزین هنوز هم از بزرگان هیئت میباشند و خداوند عمرشان را زیاد فرمایند

نگارش در تاريخ یک شنبه 6 آذر 1390برچسب:محرم و سوگواری, توسط آراز

عاشورای سال 1387 میدان قیام

مراسم عزاداری ایام محرم در کلیه شهرهای شهرستان جــــلفا تقریباً با جزئی تغییرات در کل یکسان برگزار می شود . و ما فقط رسم ورسوم و چگونگی عزاداری را در گرگر قدیم شرح میدهیم : 

بعد از جشن عید قربان مساجد و حسینیه ها برای انجام مراسمی بزرگ آماده میشود . در گذشته ای نه چندان دور بعد از عید قربان مـــردم شب ها مدت کوتاهی در حسینیه ها جمع می شدند و در کـــوچه پس کوچه های دور و بر حسینیه ( آن زمان که هنوز خیابانی نبود ) با صـــــــدای بلند حسین وای ، حسین وای فریاد می زدند ( حسین حسین ، حسین حسین . غریب و بینوا حسین . اسیر کربلا حسین . حسین حسین .......)، آن زمان نه از ســــاز و دهل خبری بود  نه از بلندگو و آمپلی فایر  قوی و نه .... و به این ترتیب شاید مردم را از نزدیکی ایام عزاداری آگاه می کردند و در محیط ساکت شبانه روستا با این فریادها رسیدن ماه محرم را اعلام میکردند ، و  چه لــــــطف و صفایی داشت آن عزاداری ها و چه اعتقاد و ارادتی داشتند مردم آن دوره وزمانه گویی خبر رسیده است که مهمانان کربلا در راهند و دشمن غدار آماده بستن راه آن عزیزان  ، و ما حیران و مبهوت که چــــگونه به آقا و یارانش کمک نماییم و با پای برهنه و پوشیدن پیراهن سیاه عزا و فریاد وای حسین در کوچه پس کوچه های روستا ، رسیدن واقعه ای بزرگ را اعلام کرده و همگان را آگاه میکردند.

نگارش در تاريخ جمعه 4 آذر 1390برچسب:محرم و سوگواری, توسط آراز

 

باز این چه شورش است که در خلق عالم است

باز این چه ناله و چه عـــــزا و چه ماتم است

محرم از را میرسد و ... حال و هوای شهر به یک باره دگرگون می شود و به طبع آن مردم نیز با لباسهای سیاه و چهره ای ماتم زده خود را برای عزاداری سالار شهیدان و یارانش آماده میکنند ، چنان دچار انقلاب درونی میشوند که گویی همین دیروز این اتفاق ناگوار رخ داده است .

ما نیز که قطره کوچکی از این دریای بزرگ هستیم همراه و همنوا خودمان را آماده میکنیم تا شاید بتوانیم منعکس کننده درون خود و همشهریان عزیز باشیم .

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 18 صفحه بعد